به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله سیداحمد خاتمی، عضو شورای عالی حوزه های علمیه کشور، در پنجاه و ششمین جلسه درس خارج حکومتی فقه که 22 دی ماه 1395 برگزار شد، به تبیین مراد از انگیزه فی سبیل الله در عملیات استشهادی پرداخت.
وی افزود: آنچه ما در شرط قصد خالص الهی برای عملیات استشهادی گفتیم قصد فی سبیل الله فی الواقع را می گوئیم اما گروه های تکفیری توهم قصد فی سبیل الله را دارند مانند لشگریان یزید لعنه الله علیه که توهم قصد تقرب الی الله داشتند.
امام جمعه تهران با اشاره به روایت سلامه الدین گفت: اینکه برخی شبهه می کنند به اینکه اگر قرار باشد در دوران بین دین و خون، از جان باید گذشت، پس جایگاه تقیه کجاست باید گفت که مرز تقیه دین است. تقیه برای حفظ دین است اما اگر دین به غارت می رود دیگر جای تقیه نیست.
وی با اشاره به قاعده اهم و مهم گفت: با تأسی به سیره حرکت سیدالشهداء این نتیجه حاصل می شود که اگر دین در خطر باشد باید جان و مال را فدای آن کرد همانگونه که خود امام حسین علیه السلام جان خود و عزیزانش را برای احیاء دین، در راه خدا دادند.
تقریر درس
آیت الله خاتمی در جلسه گذشته با اشاره به روایت حفص گفت: برای اینکه روایت را بفهمیم ابتدا باید روایت را درست تصور کنیم. فرض ما در این روایت این است که هیچ راهی برای پیروزی نیست جز اینکه سپر انسانی از میان برداشته شود لذا در این صورت نه تنها کشتن جایز است، بلکه قاتل قصاص ندارد و دیه ای نه بر عهده قاتل است و نه از بیت المال داده می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم عن مولانا ابی جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام قَالَ مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُبَاهِیَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ یُمَارِیَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ الرِّئَاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِأَهْلِهَا. [1] امام باقر علیه السلام فرمودند کسی که برای تفاخر یا تمسخر سفهاء یا شهرت، به دنبال علم باشد، آماده جایگاه جهنمی خود باشد؛ همانا ریاست فقط برای اهل ریاست است. یعنی کسی که به دنبال ریاست باشد؛ رئیس خطرناک خواهد شد و ارزش ها را زیر پا خواهد گذاشت.
ادله عملیات استشهادی
بیان شد که هویت عملیات استشهادی با عملیات انتحاری موضوعا متفاوت است؛ زیرا در انتحار، خدا مد نظر نیست بلکه چون خودش را پایان خط می بینید لذا خود را منفجر می کند اما در عملیات استشهادی برای دفاع از اسلام، خود را می کشد تا دشمن کشته شود.
اولین دلیل، بحث دفاع بود یعنی مومن باید به هر وسیله ای که شده از دین دفاع کند که یکی از روشهای آن عملیات استشهادی است.
دومین دلیل بر جواز عملیات استشهادی، بحث تترُس است. یعنی اگر دشمن اسرای مسلمانان را سپر خود قرار دهد و هیچ راهی برای پیروزی بر دشمن نیست الا کشتن این مسلمانانی که سپر قرار داده شده اند، به اجماع فقهاء کشتن آنان جایز است و حکم شهید را دارند؛ در تبین دلیل گفته می شود همان ملاکی که در کشتن اسرای مسلمان تُرس وجود دارد، همان ملاک در عملیات استشهادی نیز است در بحث تُرس نفس دیگری است اما در عملیات استشهادی نفس خود انسان است که حقوق دیگران مهم تر از حقوق خود انسان است.
شبهه
گروه های تکفیری مانند داعش نیز در عملیات های خود قصد فی سبیل الله را دارند لذا عملیات آنان نیز استشهادی است.
جواب
آنچه ما در شرط قصد خالص الهی برای عملیات استشهادی گفتیم قصد فی سبیل الله فی الواقع را می گوئیم اما گروه های تکفیری توهم قصد فی سبیل الله را دارند مانند لشگریان یزید لعنه الله علیه که توهم قصد تقرب الی الله داشتند کما اینکه مرحوم صدوق از امام سجاد علیه السلام نقل می کند که امام فرمود: «لا یَوْمَ کَیَوْمِ الْحُسَیْنِ علیه السلام ازْدَلَفَ عَلَیْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ وَ هُوَ بِاللَّهِ یُذَکِّرُهُمْ فَلَا یَتَّعِظُونَ حَتَّى قَتَلُوهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَانا...» [2]
چه توجیحی برای قصد قربت لشگر یزید وجود دارد همان توجیح برای گروه های تکفیری امروز وجود دارند لذا اگر گروه های تکفیری دانسته یا جاهل مقصر بوده اند قطعا جهنمی هستند اما اگر واقعا توهم داشته و تا آخر عمر نفهمیدند، حکم مستضعف فکری دیگر دارند.
دلیل سوم عملیات استشهادی
دلیل سوم عبارت است از قاعده تزاحم اهم با مهم که عقلاء در این تزاحم، اهم بر مهم مقدم می کنند. همچنین قاعده تزاحم افسد با فاسد که عقلاء در این تزاحم فاسد را بر افسد مقدم می کنند. در مساله عملیات استشهادی نیز اسلام مهم تر از جان و مال و همه هستی مسلمان است و اختصاصی به تشیع ندارد بلکه زمانی که دین به خطر افتاد باید از خطر را دور کرد؛ این حکم نیازی به آیه و روایت ندارد گر چه در این مساله روایت فراوان موجود است. در کتاب کافی شریف باب سلامه الدین داریم.
امام صادق علیه السلام می فرماید: فَإِذَا حَضَرَتْ بَلِیَّةٌ فَاجْعَلُوا أَمْوَالَکُمْ دُونَ أَنْفُسِکُمْ وَ إِذَا نَزَلَتْ نَازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أَنْفُسَکُمْ دُونَ دِینِکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْهَالِکَ مَنْ هَلَکَ دِینُهُ وَ الْحَرِیبَ مَنْ حُرِبَ دِینُهُ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا فَقْرَ بَعْدَ الْجَنَّةِ- أَلَا وَ إِنَّهُ لَا غِنَى بَعْدَ النَّارِ لَا یُفَکُّ أَسِیرُهَا وَ لَا یَبْرَأُ ضَرِیرُهَا. [3] اگر بلیه ای به تو رسید و بین پول و جان مخیر شدی پول را فدای جان کن؛ اگر بین جان و دین مخیر شدی جان را بدهید، جانت را بده ولی دینت را نده؛ بدانید که بدبخت و غارت زده کسی است که دینش هلاک شده و دینش به غارت رفته باشد.
سوال
ممکن است سوال شود که در تخییر بین جان و دین، باید جان را فدای دین کرد پس جای تقیه کجاست؟
جواب
اینکه تقیه دو خطر قرمز دارد.
اولین خط قرمز، تقیه خون است کما اینکه در روایت آمده است «إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِیَّةُ لِیُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَیْسَ تَقِیَّةٌ» [4] تقیه برای حفظ خون است اگر پای خون به میان آمد دیگر جای برای تقیه نیست. تقیه برای خون مسلمان است اما اگر گفتند یا بکش یا کشته می شوی، نباید بکشی بلکه باید کشته شوی.
مرز دوم تقیه دین است. تقیه برای حفظ دین است اما اگر دین به غارت می رود دیگر جای تقیه نیست. امام ره در مقطعی از انقلاب فرمودند امروز تقیه حرام است چون دین در خطر است. بنابراین تقیه در جایی مطرح است که پای دین مطرح نباشد. کما اینکه یکی از شرائط امر به معروف، عدم ضرر است اما اگر پای دین مطرح بود باید ضرر را به جان خرید.
نظر فقهی به حرکت سید الشهداء
چند مطلب از مسلمّات بی تردید نهضت سید الشهداء است که عبارتند از:
نتیجه فقهی این چهار نکته از سیره عملی امام حسین این است که مساله دفاع از اسلام به قدری مهم است که امام معصوم جانش را در معرض خطر قرار می دهد؛ دفاع از اسلام آنقدر مهم است که سید الشهداء زن و بچه را می برد. بلا تشبیه اگر امروز به شما پیشنهاد بدهند که می توانید با زن و بچه در سوریه به تبلیغ بروید، آیا می روید؟
بنابراین هر جا بین آسیب دینی و آسیب جانی مخیر شدیم باید طبق سیره امام حسین عمل کنیم و جان را فدای دین کنیم.
هویت عملیات استشهادی نیز دفاع از دین است لذا اگر دیدیم که با نبود عملیات استشهادی دشمن جری می شود و اسلام در خطر می افتد، حکم این است که باید با عملیات استشهادی جلوی نفوذ دشمن را گرفت. پس اصل جواز عملیات استشهادی با این سه دلیل ثابت شد.
حدود و شرائط عملیات استشهادی عبارتند از:
تمام این بحثها از مباحث قاعده لا ضرر و لاضرر بود که حدود سی جلسه شد.
محور بحث ما قواعد حکومتی فقه است؛ قاعده بعدی عبارت است از قاعده عدل و انصاف، که قاعده فقهی است. این قاعده را فقهاء تنها در مسائل مالی تطبیق می کنند مثلا مالی پیدا شد و زید و عمرو هر دو ادعای مالکیت دارند و هیچ کدام از طرفین دلیلی یقینی بر ادعای خود ندارند. در اینجا قاعده عدل و انصاف به میان می آید لذا نصف این مال برای زید و نصف دیگر مال برای عمرو است.
در این قاعده ما ابتدا کلمات فقهاء را بیان می کنیم؛ هر چند برخی از بزرگان این قاعده را بیان نکرده اند اما محقق خوئی این قاعده العدل و الانصاف را مطرح کرده است. ما می خواهیم این قاعده را در مباحث حکومت بیاوریم. باین خواهد شد که قسط روح حکومت دینی است./902/ف
مقرر: حسن حسینعلی
پاورقی
[1] . الکافی؛ کلینی؛ (ط - الإسلامیة) ؛ ج1 ؛ ص47؛ ح 6.
[2] . الأمالی( للصدوق) ؛ ابن بابویه، النص ؛ ص462؛ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار ؛ جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، ج1 ؛ ص193
[3] . الکافی؛ کلینی؛ (ط - الإسلامیة) باب سلامه الدین؛ ج2 ؛ ص216 ؛ ح 2.
[4] . بحار الأنوار؛ مجلسی؛ (ط - بیروت) ؛ ج72 ؛ ص434؛ ح 96.
[5] . فقال: یا أمّاه إن لم أذهب الیوم ذهبت غدا، و إن لم أذهب غدا ذهبت بعد غد، و ما من الموت یا أمّه و اللّه بد و إنّی لأعرف الیوم و الموضع الذی اقتل فیه، و الساعة الّتی اقتل فیها، و الحفرة الّتی ادفن فیها، کما أعرفک و أنظر إلیها کما أنظر إلیک. حلیة الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطهار علیهم السلام؛ بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، ج4 ؛ ص21.
[6] . وقعة الطف؛ ابو مخنف کوفى؛ ص107.
[7] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد؛ مفید، محمد بن محمد، ج2 ؛ ص39.
[8] . اللهوف على قتلى الطفوف؛ ابن طاووس، على بن موسى / ترجمه فهرى؛ النص ؛ ص65.
[9] . اللهوف على قتلى الطفوف ابن طاووس، على بن موسى / ترجمه فهرى؛ النص ؛ ص24.
[10] . تحف العقول؛ ابن شعبه حرانى، النص ؛ ص245. ابومخنف به جای الا سعاده، الا شهاده آورده است. «فإنّی لا أرى الموت إلّا شهادة و الحیاة مع الظالمین إلّا برما» وقعة الطف؛ ابو مخنف کوفى؛ ص3.